تجلي قرآن در شعر انوري
سيد مجيد راستگو
اگر صفاي صفه صدرت به صف صابران دين چو وصف «جنة الفردوس» و«ماء منهمر» بادا
24) عبارت «ماء منهمر» به معني «سيلاب» بر گرفته شده از اين آيه «فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّمآء بِمآءٍ مُنْهَمِر. درهاي آسمان گشوديم و سيلابي از آسمان فرو فرستاديم» (قمر، 11)
تبارك الله معيار راي عالي تو
(واجب است مقادير امر شوري را
25) مصرع اول اين بيت اشاره دارد به آيهي زير كه در مورد آفرينش انسان است:«… ثُمَّ اَنْشَأناهُ خَلْقًا آخَر فَتَباركَ اللّهُ اَحْسَنَ الْخالِقينَ … پس از آن ( به دميدن روح پاك مجرد) خلقتي ديگر انشا كردم؛آفرين بر قدرت كامل بهترين آفريننده.»(مؤمنون، 14).
مصرع دوم نيز تلميح داردبه آيهي مشورت :«وَالّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الصَّلوة وَ أمْرهُمْ شوري بَينَهُم وَ مِمّا َرَزَقْناهُمْ ينْفِقونَ. و آنان كه امرخدا را اجابت و اطاعت كردند و نماز به پا داشتند و (در حفظ دين و دنياي خويش از شر فتنه كفار) كارشان را به مشورت يكديگر انجام ميدهند و از آنچه روزيشان كرديم، به فقيران انفاق ميكنند.» (شوري، 38)
وجود بي كف تو تنگ عيش بود چنان
كه امن و سلوت ميخواند من و سلوي را
26) تركيب «من و سلوي» در چند آيهي قرآن از جمله آيهي زير به كار رفته است: «وَ ظَلّلْنا عَلَيكُمُ الغَمامَ وَ اَنْزَلْنا عَلَيكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي كُلُوا مِنْ طَيباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانوا أنْفسَهُمْ يظْلِمُونَ. و ابر را سايبان شما ساختيم و من و سلوي (مرغ بريان و ترانگبين) را غذاي شما مقرر داشتيم و گفتيم از اين روزيهاي پاك و پاكيزه تناول كنيد، (ولي چوشكر اين نعمت را بجا نياوردند) نه به ما بلكه به نفس خود ستم كردند.»(بقره، 57) آيات160سورهي اعراف و80 سورهي طه نيز به همين مطلب اشاره دارند.
چرخ پيش همت تو همچو باطل پيش حق
فتنه پيش باس تو همچون قصب در ماهتاب
27) مصرع اول اشارتي دارد به اين آيهي «وَقُلْ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الْباطِلَ كانَ زَهوقاً. و به (امت) بگو كه (رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت كه ) باطل خود سزاوار نابودي (ابدي) است.»(اسراء، 81)
شكر يزدان را كه گردون با تو حسن عهد كرد
تا نتيجهي حسن عهد او شد اين حسن المآب
28) «حسن المآب» به معناي بازگشت نيك و پايان خوش، تعبيري قرآني است كه در چندين آيه از قرآن به كار رفته است از جمله در اين آيه:«… ذلِكَ مَتاعُ الْحَيوة الدُّنْيا وَاللّه عِنْدَهُ حُسْنُ المَآب ….» اينها همه متاع زندگاني فاني دنياست و نزد خدا همان منزل، بازگشت نيكو ( بهشت لقاي الهي ونعمت باقي ابدي است.)، (آل عمران، 14)، نيز در آيات 29 سورهي رعد و40 و 49 سورهي ص اين تركيب به كار رفته است.
نيست در علمم كه جز تو كس خداوندم بود
هست در علمم گواه من عنده ام الكتاب
29) اين مطلب برگرفته از آيهي زير است: « يمْحُوا اللّه ما يشاءُ وَيثْبِتُ وَعِنْدَهُ أمُّ الكِتاب. خدا هر چه را از احكام يا حوادث جهان بخواهد، محو و هر چه را بخواهد. اثبات ميكند. اجل وعلل و حوادث جهان را به مشيت خود تغيير ميدهد واصل كتاب (آفرينش) مشيت اوست » (رعد، 39)
تا خيام چرخ را نبود شرح همچون ستون
تا طناب صبح را نبود گره چونانكه تاب
30) مصراع اول بيانگر اين است كه خداوند، آسمانها را بدون ستون آفريده و اين مطلبي است كه در قرآن بدينگونه آمده است :« اَللّهُ رَفَعَ السَّمواتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها…. خداست آن ذات پاكي كه آسمانها را چنانكه مينگريد ،بيستون برافراشت….» (رعد،2) يا در آيهي :«خَلَقَ السَّمواتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها….(سقف بلند) آسمانها را بي ستوني كه ببيند ….» (لقمان،10)
خود صلاح اهل عالم نيست اندر شرع و رسم
اعتصام الا بحبل طاعتت بعد از صلات
31) اين بيت تلميح دارد به آيهي وحدت :« واعْتَصِموا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلا تَفَرّقوا…. و همگي به رشتهي دين خدا چنگ زنيد و به راههاي پراكنده (مدعيان دين ساز) نرويد….» (آل عمران، 103)
زانكه امروز از اولوا الامري و يزدان در نبي
اين چنين گفته است و حق اين است و ديگرترهات
32) اين بيت تلميح دارد به آيهي : «يا أيهَا الَّذينَ آمَنوا أطيعوا اللّه وَ أطيعوا الرَّسولَ وَ اُولي الأمرِ مِنْكُمْ…. اي اهل ايمان!از فرمان خدا و رسول و فرمانداران (منصوب شده از سوي خدا و رسول) را پيروي كنيد…» (نساء، 59)
به صلاة و صيام و حج و زكات
كاصل اسلام از اين چهار در است
33) مضمون بيت نزديك است به رواياتي همچون :بُنِي الاِسْلامُ عَلي خَمْس، عَلَي الصَّلوةِ وَ الصَّوْم وَ الزَّكوةِ وَالحَجِّ وَ الْوِلايةِ وَ لَمْ يناد بِشَيءٍ كَما نودِي بِالْوِلاية. بناي اسلام بر پنج چيز استوار است:نماز، روزه ، زكات ، حج و ولايت. در بارهي هيچ كدام بهاندازهي ولايت سفارش نشده است1. اين روايت از امام باقر وامام صادق? نقل شده است.البته در بعضي متون اهل تسنن، لفظ ولايت برداشته شده و پنج اصل به چهاراصل تغيير يافته است. همچنين در بعضي متون حديثي بدين صورت آمده است:بني الاسلام علي خمس:شهادة أن لا إله إلا اللّه و أن محمداً رسول اللّه و إقام ال«صلوة و إيتاء الزكوة وحج البيت و صوم رمضان».2
من چه دانم شرف و رتبت آنك
عقل در ماهيتش حيران است
34) شاعر اين بيت را برپايهي رواياتي همچون :إياكُمْ وَ التَّفَكُّر فِي اللّه فَاِنَّ التَّفَكُّر لايزيدُ اِلاّ تيهاً. در خدا نيانديشيد كهانديشه در او چيزي جز حيرت نميافزايد،3 بنا نهاده است.همچنين اشاره دارد به رواياتي چون:ماعَرَفْناكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك . آنگونه كه حق شناخت توست، تو را نشناختم.4 يا لا اَحْصي ثَناءَ عَلَيك اَنْتَ كَما اَثْنَيتَ عَلي نَفْسِك. مرا اين توان نيست كه تو را ستايم. توهمان گونهاي كه خود را ستودهاي.5
از تو آن مايه بداند خردم
كه تو را جز به تو نتوان دانست
35) اين بيت نيز بر پايه روايات زير بنا شده است:لاتدرك معرفة اللّه الا باللّه. خدا را جز به خدا نتوان شناخت.6 اعرفوا اللّه باللّه. خدا را با خدا بشناسيد. يا عرفت اللّه باللّه والرسول بالرسالة. خدا را با خدا و رسول را با رسالت شناختم. و نيز عبارت دعايي: بك عرفتك و انت دللتني عليك. تو را به تو شناختم و تو خود مرا به خويش راه نمودي.7 البته شاعر گستاخانه و در قياسي نابجا، ممدوح خود را با آنچه ويژه خداست، ستوده است.
منافع رسان در زمان ديرماند
بس است اين يك آيت دليل دوامت
36) مضمون بيت اشاره دارد به اين آيه «… و اما ما ينفع النّاس فيمكثُ في الأرض كذلك يضرب اللّه الأمثال. و اما آن آب و فلز كه به خير ومنفعت مردم است، مدتي در زمين درنگ ميكند. خدا مثلها را براي فهم مردم بدين روشني بيان ميكند .» (رعد، 17)
تا كه المقدور كائن شرط كار عالم است
كلك و رايت كارساز كائن و مقدور باد
37) عبارت «المقدور كائن» اقتباسي است با اندك تغيير به ضرورت وزني از روايت معروف:«المقدور كائن».8 همچنين اشاره دارد به روايت :جف القلم بما هو كائن . قلم تقدير آنچه را بايد بشود، نوشت و خشك شد.9
زكردگار به هر طاعتي كه كار كني
هزار اجرت و آناجر غير ممنون باد
38) عبارت «أجر غير ممنون» از اين آيه گرفته شده است: إلاّ الَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ اَجْرَُ غَيرُ مَمْنون.مگرآنان كه به خدا ايمان آوردند و نيكو كار شدند كه به آنان پاداش دايمي(بهشت ابد) عطا كرديم.» (تين، 6)
نــوح پيغمبـري كـه بـر اعـدا قـهـرش اعـجـاز لاتـذر دارد
39) اين بيت تلميح دارد به داستان حضرت نوح و نفريني كه در حق قوم خود كرد. اين مطلب در آيهي زير نمود دارد:
« وقال نوح ربّ لاتذر علي الأرض من الكافرين دياراً .و نوح عرض كرد: پروردگارا ! ( اينك كه قوم از كفر وعناد دست نميكشند) تو هم اين كافران را هلاك كن و از آنان دياري بر روي زمين باقي مگذار.» (نوح،26)